اشکال یک حقیقت جوی بهائی
دوست عزیز سلام
برادر عزیزم، بهائیان نه تنها قران را بلکه تمام کتب آسمانی دیگر را نیز قبول دارند، اما این قبول داشتن دلیل بر اجرای احکام آنان نمی شود. برای مثال در همین قران حضرت محمد ادیان گذشته را تائید می کنند. اما آیا مسلمانان به روش مسیحیان یا کلیمیان نماز میخوانند؟ بگذریم که روش نماز خواندن شیعه با سنی هم متفاوت است. آیا تائید نبوت حضرت مسیح در قران به این معنی است که مسلمانان باید مطابق با احکام مسیحی روزه بگیرند؟ پس در این میان نقش حضرت محمد بعنوان پیامبر چه می شود؟
دوست عزیز بارها و بارها گفته شده که انسان نمی تواند از وحی الهی اشکال بگیرد، کتاب اقدس هم وحی الهی است، مانند قران. امروزه هستند کسانی که مدعی اند قران هم اشکالات صرفی و نحوی بسیاری دارد، آنها هم اشتباه می کنند زیرا این نکته را درک نکرده اند که یک پیامبر حتی می توانند قواعد صرف ونحو را نیز دگرگون نماید، همانطور که آمده است تا حال انسانها را دگرگون نماید
موفق وشاد باشید
پاسخ ما:
سلام مستشکل عزیز
از این که در فضایی دوستانه سخنان خود را بیان کردیم، سپاسگذاریم؛ چون ارزش هر چیز وقتی دانسته می شود که نقد شود؛ وقتی اشکال شد و پاسخی درخور آن داده شد همه به حق پی برده و می فهمند که این نقد وارد نیست.
گفتید اسلام چرا به احکام ادیان گذشته عمل نمی کند این به این خاطر است که آن احکام نسخ شده است و حال شما می گویید خوب اسلام نسخ شده و ما به احکامش پایبند نیستیم درست است؟
ما که با شما سر وحیانی بودن اسلام توافق داریم نه وحیانی بودن بهائیت، شما ادعای وحیانی بودن دارید و ما منکریم و همیشه طبق قانون البینه للمدعی، مدعی که شما بهائیان هستید باید دلیل بر وحیانی بودن بیاورید آن وقت ما می پذیریم که فرقه بهائیت، دینی الاهی است و ناسخ اسلام.
گفتید نماز شیعه و سنی فرق دارد، اولا فرقی در آن دیده نمی شود، هر دو یک خدا را می پرستند، هر دو یک ذکر را می گویند و هر دو به یک قبله رو می کنند و در برابر یک خدا به سجده می روند. اگر منظورتان دست بسته بودن اهل سنت است،اولا این را نمی توان فرق گفت ثانیا خود اهل سنت بر جعلی بودن این کار توسط خلیفه دوم اذعان دارند. پس این اشکال به اسلام و تشیع نیست.
ثالثا این بحث اصلا داخل در محل بحث ما نیست.
گفتید از وحی الاهی نمی توان اشکال گرفت، ما این سخن شما را تایید می کنیم و از این سخن شما بسیار خشنودیم؛ زیرا هیچ مسلمانی که هیچ، هیچ اهل ایمانی جرأت اشکال کردن به وحی را ندارد، چون وحی اشکالی ندارد که بتوان به آن اشکال کرد. به و حی اشکالدار، وحی نیست و نمی توان به آن اعتماد کرد؛ همه مؤمنان به ویژه مسلمانان بر این باورند که وحی از سوی خدایی می آید که بر همه چیز آگاه است و این آگاهی او سبب می شود که هیچ اشتباهی اعم از غلط املایی، ادبی و … در آن نباشد؛ چون هر اشتباهی جامعیت علم او را زیر سئوال می برد. پس وحی بی عیب و نقص است. حال اگر بگوییم وحی بی عیب و نقص است و این اشتباهات به دست پیامبر بر وحی وارد شده، این هم خود جای اشکال دارد؛ زیرا:
1. قدرت خدا را زیر سئوال می برد؛ زیرا او نمی دانست پیامبرش وحیش را اشکال دار می کند.
2. پیامبری که در وحی خدا اشتباه ادبی می کند چگونه می توان مطمئن بود که در اصل محتوای آن اشتباه نکرده باشد، چگونه به اصل حرفها و هدایت های او می توان اعتماد کرد؛ شاید او ما را به ضلالت ببرد نه هدایت!
شما کتاب اقدس که نگاشته میرزا حسینعلی است را وحی می نامید، این کار جرأت زیادی می خواهد چون نسبت دادن سخنان بشر به وحی و خدای سبحان، دروغ بستن به او و عذابی بس زیاد دارد. چگونه چنین کتابی را وحی می نامید با آن همه مهملات و اشتباهات. هیچ پیامبری از قواعد عمومی مردم که هیچ اشکالی بر آن وارد نیست سرپیچی نکرده است که حال بخواهیم بگوییم میرزا حسینعلی پیامبر است و این کار را کرده است. همه انبیاء الاهی به قواعد زبانی و ادبی پایبند بوده اند؛ هیچ یک نه اعراب را تغییر داده اند؛ زیرا تغییر اعراب کلمات به تغییر معنای کلمه می انجامد و این خلاف هدف است. مثلا وقتی می گوییم محسِن معنایش با محسَن فرق دارد؛ یکی فاعل است و دیگری مفعول.
پیامبران برای هدایت بشر و راهنمایی آنان به کمال آمده اند، تغییر ادبیات صرفی و نحو چه ربطی به کمال دارد، جز این است که مشقت انسان را زیاد می کند که هیچ پیامبری برای مشقت زایی مبعوث نشده است. پیامبری که برای قواعد صرف و نحو ارزش قایل نباشد و آنها را رعایت نکند، چگونه قواعد الاهی را رعایت خواهد کرد.
نکته آخر هم سخن شما در مورد قرآن است. شاید شما چون نمی دانید یک بُعد اعجاز قرآن، اعجاز فصاحت و بلاغت آن است می گویید: «قرآن هم اشکالات صرفی و نحوی دارد.» کدام فرهنگ زبان و ادبیات شناسی به گفتار غیر ادیبانه که ناشی از اشکالات صرفی و نحوی است کلام فصیح و بلیغ می گویند که اگر قرآن داشت به آن هم بگویند؛ همه دوستان و دشمنان قرآن در برابر فصاحت و بلاغتش زانو زده اند. خوشحال می شویم یک مورد از آن اشکالاتی را که می گویید نام ببرید.
قرآن چهارده قرن است یک آیه مانند خود خواسته هیچ بنی بشری نتوانسته بیاورد، حال می گویید اشکالات ادبیاتی دارد. همه ادیبان در برابر فصاحت و بلاغت قرآن درمانده اند.
این سخنان نقدنما راه خوبی برای توجیح و فرار از اشکالها و غلطهای املایی اقدس نیست و نمی توان آن را وحیانی کند، همانگونه که نمی تواند میرزا حسینعلی را پیامبر و فرستاده الاهی کند؛ کسی که نمی تواند درست سخن بگوید یا درست بنویسد چگونه می تواند انسانها را به درستی راهنمایی و هدایت کند؟؟؟
پس برای این چند ادعای شما منتظر دلیل و بینه هستم:
1. به اتفاق قبول داریم که اسلام وحیانی است و شما مدعی وحیانی بودند بهائیت هستید، دلیل وحیانی بودن آن جز ادعا چیست؟
2. گفتید که اقدس وحی الاهی است، این ادعایی بسیار بزرگ است چه دلیل و برهانی بر وحیانی بودند آن دارید؟
3. مدعیانی که ادعا کردید می گویند قرآن اشکالات صرف و نحوی دارد چه کسانی اند و آن اشکالات کدام است؟
4. کدامیک از انبیا الاهی قواعد گفتار و نوشتاری (صرف و نحو) مردم را دگرگون شاخته اند که پیامبر ادعایی شما چنین کرده است و شما مدعی جواز چنین کاری هستید؟